نویسنده: هوشنگ مرادی كرمانی
ژانر: زندگینامهی خودنوشت، رنگوبویی از سند اجتماعی و نگاهی روانشناختی
سال انتشار: 1384 و امروز هم بیش از 40 چاپ رسیده
ساختار: روایتی خطی از كودكی در روستای سیرچ كرمان تا جوانی و ورود به دنیای نویسندگی؛ با دو صدای همزمان: كودكِ درون و نویسندهی پختهی امروز.
آنسوی خاطرات: تصویری از جامعه
این كتاب فقط مرور خاطرات نیست؛ پنجرهای است رو به زندگی در روستاهای ایرانِ دهههای 20 و 30 شمسی. در دل این روایت، با كودكی روبهرو میشویم كه مادرش را از دست داده، پدری دارد با بیماری روانی، و ناچار است زیر سقف پدربزرگ و مادربزرگ بزرگ شود.
فقر، نه فقط در سفره، كه در ساختار جامعه ریشه دوانده. مدرسهی شبانهروزی، كه قرار است نجاتبخش باشد، خودش نمادی است از جدایی كودك از ریشههای روستاییاش. اما در دل این تلخی، لحظاتی هست كه لبخند مینشاند بر لب: بازیهای كودكانه، شیطنتها، و امیدهایی كه مثل چراغی كمسو اما گرم، راه را روشن میكنند.
در نهایت، نوشتن میشود راه نجات. كلمات، نردبانی میشوند برای بالا رفتن از چاه فقر و تنهایی، تا رسیدن به تهران و ساختن آیندهای دیگر.
كتاب شما كه غریبه نیستید
ویژگیهای ادبی و سبكی
– زبان بیتكلف و صمیمی: همان لحن آشنای مرادی كرمانی؛ بیادعا، اما پر از عمق.
– طنز تلخ، اما نجاتبخش: طنزی كه نه برای خنداندن، كه برای زنده ماندن است. كودك با همین طنز، از دل رنجها عبور میكند.
– روایت حسی بهجای واقعگرایی خشك: آنچه میخوانیم، بیشتر از آنكه گزارش واقعه باشد، بازتاب احساسات كودك است. مثلاً وقتی میگوید: «دنیا برایم تاریك شد»، ما هم تاریكی را حس میكنیم.
– جزئینگری زنده و انسانی: از لباس و غذا گرفته تا روابط انسانی، همه با دقتی شاعرانه روایت شدهاند.
– شخصیتهایی با بار نمادین: پدر، نماد شكست و رهاشدگی در جامعهای بیپناه و پدربزرگ، نمایندهی سنتی كه هم پناه است، هم محدودكننده.
چرا این كتاب مهم است؟
– چون صادق است؛ بیپیرایه، بیزرقوبرق.
– چون تجربهای شخصی را به روایتی جمعی بدل میكند؛ قصهای از رنج و امید كه برای خیلیها آشناست.
– چون مرز بین ادبیات كودك و بزرگسال را میشكند؛ هم خاطره است، هم داستان.
– و چون آنقدر تأثیرگذار است كه در سال 2006، در فهرست «كلاغ سفید» كتابخانهی بینالمللی كودكان قرار گرفت.
جاهایی كه میشود دربارهشان بحث كرد:
– گاهی روایت آنقدر در جزئیات غرق میشود كه ریتم كند میشود.
– تلخیهای مكرر ممكن است برای نوجوانان سنگین باشد.
– در بخشهای پایانی، انسجام روایت كمی از دست میرود و به خاطرهگویی پراكنده نزدیك میشود.
– برخی منتقدان معتقدند كتاب بیش از حد بر تلاش فردی برای غلبه بر فقر تأكید دارد، بیآنكه ساختارهای تولیدكنندهی فقر را نقد كند.
جمعبندی
«شما كه غریبه نیستید» فقط یك زندگینامه نیست؛ صدای رسای كودكی است كه از دل محرومیت، به نویسندهای بزرگ بدل میشود. این كتاب، ادبیاتی است علیه فراموشی، علیه حاشیهنشینی.
مرادی كرمانی نشان میدهد كه میتوان با دستانی خالی، اما ذهنی سرشار از خیال، جهانی ساخت و در آن زیست. كتابی كه هم الهام میدهد، هم دل را میلرزاند، و هم ما را به فكر فرو میبرد: دربارهی رنج، مقاومت، و معنای زیستن.
پایان
نویسنده: علیرضا عبدی