«رادیو صبا» با پخش سكانس هایی از فیلم پیرمرد و دریا یكی از شاهكارهای ارنست همینگوی را به مخاطبان معرفی می كند.
به گزارش هنرصدا به نقل از روابط عمومی رادیو صبا، برنامه «صدو یك را برای كتاب نخواندن» در آخر هفته همیشه كتاب های جالب و شیندینی را به مخاطبان رادیو صبا پیشنهاد می كند.
این برنامه روز جمعه 17 دی كتاب «پیرمرد و دریا» اثر ارنست همینگوی را به شنوندگان معرفی می كند.
كتاب پیرمرد و دریا،نام رمان كوتاه و اثری شاهكار از نویسنده معروف آمریكایی “ارنست همینگوی” است. این داستان زیبا بنا به گفتهی خود نویسنده، كوله بار این چند ساله زندگی هنری او میباشد. این داستان در سادگی و صراحت تمام نوشته شده و با مطالعه این كتاب متوجه ناگفتنیهای زیادی در آن میشود. تقریبا همه منتقدان ارنست همینگوی، این رمان را هنرمندانهترین اثر در طول زندگی هنری او میدانند.
این داستان، كه یكی از مشهورترین آثار نویسنده است، شرح تلاشهای یك ماهیگیر پیر كوبایی است كه در دل دریاهای دور برای به دام انداختن یك نیزهماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزهٔ مرگ و زندگی میگردد. نوشتن این كتاب یكی از دلایل عمده اهدای جایزه ادبی نوبل سال 1954 به ارنست همینگوی بودهاست.
داستان پیرمرد و دریا از ارنست همینگوی تاكنون توسط دو كارگردان مختلف در سالهای 1958 و 1999 به صورت فیلم عرضه شده است كه جایزههای مختلفی را ها به دست آوردهاند.
برنامه صدو یك راه برای كتاب نخواند با پخش قسمت های از این فیلم ها به معرفی كتاب پیرمرد و دریا می پردازد.
گزیده ای از كتاب
یك ساعتی بود كه پیرمرد جلوی چشمش لكه های سیاه میدید. عرق چشمش را میسوزاند و بریدگی، بالای چشم و روی پیشانیاش را میسوزاند. از لكه های سیاه نمیترسید. با آن فشاری كه بر ریسمان میآورد این طبیعی بود. اما دو بار احساس ضعف كرد و سرش گیج رفت؛ این نگرانش میكرد.
گفت:«غیر ممكنه، من زه نمیزنم، تو چنگ یه همچین ماهی ای نمیمیرم، اونم حالا كه داره به این خوشگلی میاد جلو. خدایا به من قوت بده تاب بیارم. صد بار ای پدر ما… و صد بار یا حضرت مریم میخونم. ولی الان نمیتونم بخونم.»
با خود گفت دعاها را خوانده بگیر. بعد می خوانم. در همان لحظه ریسمان كه در هر دو دستش بود ناگهان بنای تلاش و تلاطم را گذاشت. تكانها تند و سخت و سنگین بود.
با خود گفت دارد با نیزه اش به سیم سر ریسمان میكوبد. منتظرش بودم. باید این كار را می كرد. ولی با این كار ممكن است از آب بیرون بپرد. بهتر است حالا همین جور چرخ بزند. پرش برایش لازم است، برای این كه هوا بگیرد. بعد با هر پرشی ممكن است زخم قلاب باز تر شود و ماهی خودش را خلاص كند.
گفت:«ماهی، نپر، نپر، ماهی.»
ماهی چند بار دیگر به سیم ضربه زد و پیرمرد هر بار سر تكان داد و كمی ریسمان داد
«صدویك راه برای كتاب نخواندن» به تهیه كنندگی مژگان فرزین ، گویندگی آرمان غفاریان وكارشناسی اشكان امجدی روز های پنج شنبه و جمعه ساعت 11 تقدیم به مخاطبان می شود