بعثت و فرود آمدن جبرییل در حرا، بازگشایی راه های آسمان به حریم بسته انسان است. خداوند، بانگ بیدار باش را از سر رحمت بیكران خود به صدا درآورده است. این سروش ایزدی بر بال جبرییل فرود آمد.
ماجرای بعثت حضرت پیامبر، با نقل های متفاوتی روایت شده است. چه سخنی رساتر و شیرین تر از بیان امام هادی علیه السلام كه می فرماید: «هنگامی كه محمد صلی الله علیه و آله ترك تجارت شام گفت و آنچه خدا از آن راه به وی بخشیده بودبه مستمندان بخشید، هر روز به كوه حراء می رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار می نگریست، و شگفتی های رحمت و بدایع حكمت الهی را مورد مطالعه قرار می داد.
به اطراف آسمان ها نظر می دوخت، و كرانه های زمینو دریاها و دره ها و دشت ها و بیابان ها را از نظر می گذرانید، و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهی، درس عبرت می آموخت.
ازآنچه می دید، به یاد عظمت خدای آفریننده می افتاد. آن گاه با روشن بینی خاصی به عبادت خداوند اشتغال می وزید. چون به سن چهل سالگی رسید خداوند نظر به قلبوی نمود، دل او را بهترین و روشنترین و نرمترین دلها یافت.
در آن لحظه خداوند فرمان داد درهای آسمان ها گشوده گردد. محمد صلی الله علیه و آله از آنجا به آسمان ها می نگریست، سپس خدا به فرشتگان امر كرد فرود آیند، و آنها نیز فرود آمدند، و محمد صلی الله علیه و آله آنها را می دید. خداوند رحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمان ها به سر محمد صلی الله علیه و آله و چهره او معطوف داشت.
در آن لحظه محمد صلی الله علیه و آله به جبرئیل كه در هاله ای از نور قرار داشت نظر دوخت. جبرئیل به سوی او آمد و بازوی او را گرفت و سخت تكان داد و گفت: ای محمد! بخوان. گفت چه بخوانم؟
جبرئیل گفت: «نام خدایت را بخوان كه جهان و جهانیان را آفرید. خدائی كه انسان را از ماده پست (نطفه) آفرید. بخوان كه خدایت بزرگ است. خدائی كه با قلم دانش آموخت و به انسان چیزهائی یاد داد كه نمی دانست».