رهبر انقلاب اسلامی پیش از ظهر امروز در سخنرانی زندهی تلویزیونی به مناسبت سی و یكمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) با ملت ایران سخن گفتند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین.
امروز مراسم بزرگداشت امام بزرگوارمان به شكلی متفاوت از شكل معمول این مراسم اجرا میشود. چگونگی برگزاری مراسم مهم نیست؛ اصل قضیّه و مهم، گفتگو از امام بزرگوار است كه ما امروز كشورمان و فردای كشورمان به این احتیاج داریم. امام بزرگوار سالها پس از درگذشت ظاهری و و فقدان ظاهری او در بین ما زنده است و باید زنده بماند و ما از حضور او و معنویّت او و فكر او و انگشت اشارهی او بهرهمند بشویم و استفاده كنیم.
تحوّلخواهی و تحوّلانگیزی از برجستهترین خصوصیّات حضرت امام
امروز بنده میخواهم درباره ی یك خصوصیّت مهمّی از خصوصیّات امام بزرگوار بحث كنم؛ البتّه ایشان یك انسان ذوابعاد و دارای خصوصیّات برجستهی متعدّدی بودند؛ این خصوصیّتی كه امروز بحث میكنیم، جزو مهمترین و برجستهترین خصوصیّات امام بزرگوار است و آن عبارت است از روحیهی تحوّلخواهی و تحوّلانگیزی امام بزرگوار.
امام، روحاً، هم یك انسان تحوّلخواه بود، هم تحوّلآفرین. در مورد ایجاد تحوّل، نقش او صرفاً نقش یك معلّم و استاد و مدرّس نبود؛ نقش یك فرمانده داخل در عملیّات و نقش یك رهبر به معنای واقعی بود. ایشان بزرگترین تحوّلات را در دوران خودشان، در زمان خودشان در حوزههای متعدّدی و در عرصههای متنوّع زیادی ایجاد كردند كه من به مقداری [از آنها] امروز اشاره میكنم.
اوّلاً روحیهی تحوّلخواهی از دیرزمان در این بزرگوار وجود داشته است؛ این چیزی نبود كه در آغاز نهضت اسلامی در سال 1341 در ایشان به وجود بیاید؛ نه، ایشان از دوران جوانی یك انسان تحوّلخواه بودند كه نشانهی آن عبارت است از همان یادداشتی و نوشتهای كه ایشان در دوران جوانی ــ تقریباً در دههی30 از عمرشان ــ در دفتر مرحوم وزیرییزدی نوشتهاند كه مرحوم وزیری عین آن نوشته را، دستخط ایشان را به من نشان دادند؛ دیدهام كه بعد هم چاپ شده و در اختیار خیلیها قرار گرفته. در آن نوشته، ایشان آیهی شریفهی «قُل إِنَّما أَعِظُكُم بِواحِدَةٍ أَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنىٰ وَفُرادىٰ»(1) [را ذكر میكنند] كه دعوت میكند عموم را به قیامِ لله؛ یك چنین روحیهای در ایشان وجود داشت. این روحیه را ایشان اِعمال كردند و همین طور كه اشاره كردم تحوّلآفرینی كردند. مِیدانی وارد مسئلهی تحوّل شدند، نه فقط گفتاری و دستوری؛ از تحوّلآفرینی روحی در یك مجموعهای از طلّاب جوان در قم ــ كه من حالا عرض خواهم كرد شرحش را ــ تا تحوّلآفرینی وسیع در عموم ملّت ایران.
تحوّل و انقلاب روحی و معنوی در افراد
آن مسئلهی قم عبارت است از درس اخلاق ایشان. ایشان دهها سال پیش از شروع نهضت، غیر از درس فقه و اصول و معقول، سالها در قم درس اخلاق داشتند، جلسهی اخلاق داشتند. البتّه آن وقتی كه ما رفتیم قم، سالها بود كه این درس تعطیل شده بود،و وجود نداشت. كسانی كه دیده بودند آن درس اخلاق را، نقل میكردند ایشان ــ هفتهای یك بار جلسهای داشتند در مدرسهی فیضیّه و طلّاب جوان جمع میشدند در آنجا ــ وقتی كه صحبت میكردند، جلسه را منقلب میكردند، دلها را منقلب میكردند. این را البتّه ما هم، در درس فقه و اصول دیده بودیم. یعنی ایشان حتّی در همین درسهای فقه و اصولشان به مناسبتهایی صحبت اخلاقی میكردند، طلبهها زار زار گریه میكردند؛ وقتی ایشان صحبت اخلاقی میكرد، اشك میریختند؛ بیان ایشان این جور مؤثّر بود و انقلاب روحی ایجاد میكرد. این همان روش پیغمبران است؛ پیغمبران هم آغاز همهی حركتهای خودشان را از انقلاب روحی افراد شروع كردند. اینكه امیرالمؤمنین میفرماید: لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِه وَ یُذَكِّروهُم مَنسیَّ نِعمَتِه ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول،(2) همین است. «یَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِه» یعنی آن سرشت نهفتهی انسانی را در اینها بیدار میكردند و آن را وادار میكردند به تحرّك و هدایتگری عملیّات و اقدامات انسانها؛ امام این جوری از اینجا شروع كردند. من البتّه نمیتوانم قاطعاً ادّعا كنم كه آن جلسات را ایشان تشكیل میدادند برای اینكه بعدها به نهضت عظیم سیاسی منتهی بشود؛ این را من نمیدانم. لكن آنچه مسلّم است اینكه این حركتآفرینی، این تحریك غریزههای معنوی و فطرت و سرشت انسانی از راه درس اخلاق و تذكّر و آماده كردن دلها، شیوهی امام بزرگوار بود؛ از اینجا ایشان شروع كردند تا ایجاد تحوّل در سطح وسیع یك ملّت؛ چه در دوران مبارزات ــ كه حالا من مقداری از نمونههای این تحوّل را عرض میكنم ــ و چه بعد از پیروزی انقلاب، ایشان به معنای واقعی كلمه در ملّت ایران تحوّل ایجاد كردند.
توجّه كنید كه مخاطب ایشان در این تحوّل، عبارت بود از ملّت ایران. قبل از شروع نهضت امام مبارزاتی وجود داشت، مبارزات سیاسی در ایران وجود داشت، دهها سال بود كه گروههای مختلف [مبارزه میكردند]، منتها حوزهی كار آنها حدّاكثر محدود میشد مثلاً به یك تعدادی دانشجو؛ اینها میتوانستند فرض كنید 100 نفر، 150 نفر دانشجو را تحت تأثیر قرار بدهند، در یك مراسمی آنها را وارد كنند. بحث امام، بحث یك گروه محدود یا یك جمع محدود یا یك حرفهی معیّن نبود؛ بحث ملّت ایران بود. ملّت مثل یك اقیانوس است؛ به طوفان درآوردن یك اقیانوس كار هر كسی نیست. یك استخر را میشود موّاج كرد امّا موّاج كردن یك اقیانوس، كار عظیمی است. ملّت یك اقیانوس است و امام این كار را انجام داد؛ تحوّلاتی را به وجود آوردند.
تحوّل در خمودگی و تسلیم بودن ملّت و تبدیل به روحیهی مطالبهگری
یك تحوّل، تحوّل در روحیهی خمودگی و تسلیم ملّت بود. در دوران جوانی ما، در دورانی كه ما یادمان هست كه این نهضت شروع شد، ملّت ایران یك ملّتی بود كه با مسائل اساسیِ سرنوشت خودش هیچ سر و كاری نداشت، مردم تسلیم بودند، خمود بودند، نسبت به زندگی شخصیِ خودشان [بی اراده] بودند. این حالت تحرّك میدانداری، وارد میدان شدن، مطالبه كردن، آن هم مطالبهی چیزهای بزرگ و مهم، در رفتار ملّت و در خُلق و خوی ملّت ما مطلقاً وجود نداشت؛ این را امام ایجاد كردند؛ همین ملّتِ خمود و تسلیم را تبدیل كردند به یك ملّتِ مطالبهگر؛ آن سخنرانیهای پُرشور و توفندهی امام، آن بیانهای خروشندهی امام، آن چنان تكان داد این ملّت را كه این ملّت تبدیل شدند به یك ملّت مطالبهگر؛ نمونهاش قضایای سال 41 است ــ كه شروع نهضت، سال 41 بود ــ نمونهاش اجتماعات عظیم مردم در شهرهای مختلف است كه بعد هم منتهی شد به پانزدهم خرداد، و در پانزدهم خرداد[رژیم] با آن كشتار عظیم نتوانست این حركت را متوقّف كند. باز هم اجتماعات مردم در طول زمان بود تا پایان دوران مبارزات؛ این یك تحوّل عجیبی بود كه ایشان ایجاد كردند.
تحوّل در نگاه مردم و ایجاد عزّت و اعتماد به نفْس ملّی
تحوّل دیگر، تحوّل در نگاه مردم به خودشان و به جامعهشان بود؛ ملّت ایران نسبت به خود یك نگاه حقارتپندارانه داشت؛ یعنی اینكه این ملّت بتواند بر ارادهی قدرتها، بر ارادهی ابرقدرتها فائق بیاید، مطلقاً به ذهن احدی خطور نمیكرد. نه فقط حالا قدرتهای جهانی، حتّی ارادهی قدرتهای داخلی، حتّی ارادهی فلان مسئول ــ فرض كنید كه ــ یك ادارهی امنیّتی یا انتظامی، اصلاً به ذهن مردم خطور نمیكرد كه بتوانند غلبه كنند بر ارادهی صاحبان ارادههای تلخ و خطرناك. احساس حقارت میكردند، احساس توانایی نمیكردند؛ امام این را تبدیل كرد به احساس عزّت، احساس اعتماد به نفْس، و مردم را از این حالت كه حكومت استبدادی را یك امر طبیعی بدانند ــ كه این جور بود؛ آن زمان تصور ماها كأنّه این بود كه خب بالاخره یك شخصی در رأس مملكت هست و ارادهی او حاكم است؛ خب طبیعت مسئله همین است و اصلاً این را یك امر طبیعی و عادّی میدانستیم ــ تبدیل كردند به انسانهایی كه خودشان نوع حكومت را تعیین میكنند. از شعارهای مردم در انقلاب، اوّل، نظام اسلامی، حكومت اسلامی، بعد هم جمهوری اسلامی بوده؛ مردم خودشان تعیینكننده بودند، مطالبهكننده بودند؛ بعد هم در انتخاباتهای گوناگون شخص حاكم را، اشخاص مورد مسئولیّت در بخشهای مختلف حكومت را مردم معیّن كردهاند؛ یعنی حالت خودحقیرپنداری كه در مردم بود، بكلّی تبدیل شد به حالت عزّت و اعتماد به نفْس ملّی.
تحوّل در نوع مطالبات مردم
یك تحوّل دیگر، تحوّل در مطالبات مردم بود؛ یعنی اگر چنانچه فرض كنید آن وقت یك گروهی از مردم یك مطالبهای هم از دستگاه داشتند یا از قدرتمندان آن زمان داشتند این بود كه مثلاً این كوچه آسفالت بشود یا این خیابان این جوری كشیده شود؛ مطالبات در این حد [بود]؛ این را تبدیل كردند به مطالبهی استقلال، آزادی؛ یعنی [آرمانهای] عظیم. یا شعار «نه شرقی، نه غربی»؛ در خواستههای مردم آن چنان تحوّلی به وجود آمد كه از این چیزهای حقیر، كوچك، محلّی و محدود تبدیل شد به یك امور اساسی، بزرگ، انسانی ،و جهانی.
تحوّل در نگاه مردم به دین
یك تحوّل دیگری كه امام به وجود آورد، تحوّل در نگاه به دین بود؛ مردم، دین را فقط وسیلهای برای مسائل شخصی، مسائل عبادی، حدّاكثر احوال شخصی میدانستند، فقط برای همین مسئلهی نماز و روزه و فرض كنید كه وظایف مالی و ازدواج و طلاق؛ در همین حدود؛ دین را، وظیفهی دین و مسئولیّت دین و رسالت دین را محدود به این چیزها میدانستند. امام برای دین، رسالت نظامسازی و تمدّنسازی و جامعهسازی و انسانسازی و مانند اینها تعریف كرد؛ مردم نگاهشان به دین بكلّی متحوّل شد.
تحوّل در نگاه به آینده و ایجاد تمدّن نوین اسلامی
یك تحوّل دیگر، تحوّل در نگاه به آینده بود. در آن دورانی كه نهضت شروع شد و امام وارد میدان شدند، با همهی شعارهایی كه حالا بعضی از احزاب و بعضی و از گروهها و گروهكها میدادند ــ كه خیلی محدود و كوچك هم بودند ــ در نگاه مردم آیندهای دیده نمیشد. یعنی مردم یك افق و آیندهای در مقابل چشم نداشتند؛ این تبدیل شد به ایجاد تمدّن نوین اسلامی. یعنی شما امروز به ملّت ایران نگاه كنید، این دست مبارك امام است كه این حالت را به وجود آورده، مردم دنبال این هستند كه تمدّن نوین اسلامی را تشكیل بدهند و به وجود بیاورند؛ اتّحاد عظیم اسلامی را به وجود بیاورند، امّت اسلامی را تشكیل بدهند. نگاه عامّهی مردم، تودهی مردم این است.
تحوّل در مبانی معرفتیِ كاربردی و ورود فقه در عرصهی نظامسازی
در یك حوزهی تخصّصیتر، تحوّل در مبانی معرفتیِ كاربردی است؛ امام این را به وجود آوردند؛ كه این تخصّصی است، جزو مسائل حوزوی و كسانی است كه دستی در كار فقه و در كارِ علم اصول و مانند اینها دارند. امام فقه را وارد عرصهی نظامسازی كردند؛ فقه از این مسائل دور بود. البتّه مسئلهی ولایت فقیه، هزار سال [بود كه] در بین فقها وجود داشت و مطرح میشد، امّا چون این امید وجود نداشت كه این ولایت فقیه تحقّق پیدا بكند، هرگز به جزئیّات آن، به مسائلِ آن پرداخته نمیشد. امام این را وارد مسائل اصلی و فقهی كردند. در حوزهی علمیّهی نجف، این را مطرح كردند و دربارهی آن بحث كردند؛ بحثهای علمیِ متقنِ محكمِ كاملاً قابل توجّه برای افرادی كه صاحب نظر در این زمینهها هستند؛ یا مسئلهی مصلحتِ نظام را ــ كه مصلحتِ نظام همان منافع عمومی است، منافع ملّی است، چیزی غیر از آن نیست ــ امام در فقه مطرح كردند. مسئلهی معروف اصولی و فقهیِ «تزاحم» و «اهمّ و مهم» را كه در مسائل شخصی و مسائل كوچك به كار میرفت، وارد عرصهی میدان عمومی كردند كه در عرصهی ادارهی كشور، مسئلهی مصلحت نظام و مسئلهی «اهمّ و مهم» مطرح میشود. یعنی در فقه، ایشان این چیزها را وارد كردند كه این، فرصت خیلی بزرگی برای فقه به وجود میآورد؛ دست فقه را باز میكند در گسترهی تصرّفاتی كه میتواند در مسائل گوناگون بكند. به نظر من حوزهها باید از این خیلی قدردانی كنند و استفاده كنند، استقبال كنند. البتّه این كاری كه امام در این زمینهی فقهی انجام دادهاند، كاملاً روشمند و قانونمند است؛ یعنی طبق همان ــ به تعبیر امام ــ فقه جواهری است؛ یعنی بدعتی در فقه نیست؛ یك استفادهی صحیح از موازین متعارف فقهی است كه در اختیار فقها است.
پافشاری بر تعبّد، در عین نگاه نوگرایانه به فقه
یك نمونهی دیگر از این تحوّل در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبّد بود در عین نگاه نوگرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یك فقیه نوگرا، یك روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه میكرد؛ در عین حال بشدّت پابند به تعبّد. در آن روز و آن دورانها خب روحانیّونی بودند كه در زمینههای مسائل روشنفكری وارد بودند و بحث میكردند و حرف میزدند؛ اینها روحانی و عالم و دینشناس هم بودند [امّا] یك مقداری تحت تأثیر برخی از شرایط، نسبت به مسائل تعبّدی آن تقیّد لازم را [نداشتند] ــ در عمل شخصی چرا، مقیّد بودند ــ ولی در تبلیغاتشان خیلی روی مسئلهی تعبّد تكیه نمیكردند. امام آمدند در عین آن نگاه نویی كه نسبت به مسائل فقهی و مسائل اسلامی و مسائل دینی و مانند اینها داشتند، روی مسئلهی تعبّد محكم ایستادند؛ هم تعبّد در احكام، هم تعبّد در مراسم دینی؛ [مثلاً] این مسئلهی تكیهی عجیبی كه ایشان بر روی مجالس عزاداری و مراسم عزاداری و مانند اینها كردند، همهی اینها نشاندهندهی آن پایبندی و تعبّد بزرگ ایشان بود.
تحوّل در نگاه به نسل جوان و اعتماد به آنها
یك حوزهی دیگر از تحوّلی كه ایشان به وجود آوردند، تحوّل در نگاه به نسل جوان بود؛ نگاه به جوانان. ایشان به فكر و عملِ جوانان اعتماد كردند؛ این به معنای واقعی كلمه یك تحوّل بود. یعنی مثلاً فرض كنید سپاه پاسداران كه تشكیل شد، ایشان جوانهای بیست و چند ساله را در رأس سپاه پاسداران پذیرفتند كه اینها جوانهایی [بودند] كه حدّاكثر مثلاً سی سال سنّشان بود؛ اینها در رأس سپاه پاسداران، فرماندهان لشكرها و فرماندهان كل [بودند]؛ اینها همه جوانهایی بودند كه كارهای بزرگ به اینها سپرده شده بود.
در زمینههای دیگر هم همینجور؛ در بحثهای قضائی، در جاهای دیگر هم ایشان اعتماد عجیبی به جوانهایی كه مورد قبولشان بودند [میكردند]؛ ایشان [كارها را] محوّل میكردند و به فكر جوان و به عمل جوان اعتماد میكردند.
جوانگرایی، در عین اعتماد به نیروهای غیر جوان
البتّه در عین اینكه ایشان ظرفیّتهای غیر جوان را نفی نمیكردند.اینكه حالا ما امروز بحث جوانگرایی را زیاد مطرح میكنیم، بعضیها تصوّر میكنند كه جوانگرایی یعنی انسان پیران را بكلّی از حوزه خارج كند؛ نه، نظر امام مطلقاً این نبود؛ ایشان به جوانها اعتماد میكردند به عنوان یك ذخیره برای نظام، به عنوان یك ثروت برای نظام، به نیروهای غیر جوان هم به همان اندازه اعتماد میكردند. مثلاً فرض كنید ایشان همان وقتی كه این حقیر را ــ كه نسبتاً آن وقت خیلی پیر نبودم ــ به امامت جمعهی تهران منصوب كردند، همان وقت مرحوم آقای شهید اشرفی،(3) مرد هشتادساله را به امامت جمعهی كرمانشاه یا مرحوم دستغیب(4) یا [دیگر] شهدای محراب را منصوب كردند؛ اینها همه مردانی بودند در حدود سنین شصت و هفتاد و مانند اینها. یا در نیروهای مسلّح؛ در سپاه مثلاً جوانها را گذاشتند؛ در ارتش شهید فلّاحی(5) یا فرض بفرمایید كه مرحوم ظهیرنژاد،(6) كه اینها افرادی بودند در سنین شصت و بالاتر از شصت؛ امام از اینها استفاده كردند، این جور نبود كه وقتی میگوییم به جوانها تكیه كنند، یعنی نیروهای غیر جوان را بكلّی از حوزه خارج كنند. یا ایشان آن وقت در كمیتهی امداد مرحوم عسگراولادی(7) را كه خیلی جوان نبود گذاشتند.
پس اینكه میگوییم ایشان به جوانها اعتماد میكردند ــ و امروز هم ما همین عقیده را داریم كه باید به جوانها اعتماد كرد، باید از نیروی جوان در پیشبرد كشور استفاده كرد كه من بعد هم به این میپردازم ــ به معنای این است كه این یك ذخیرهای است، یك ثروتی است برای كشور كه از این ثروت باید استفاده كنیم؛ معنایش این نیست كه اگر تجربهدارها و غیر جوانها كه آنها هم یك ثروتی هستند حضور دارند، از اینها استفاده نشود.
تحوّل در نگاه به قدرتهای جهانی و ابرقدرتها و باور شكستپذیری آنها
خب پس بنابراین این تحولّات [را به وجود آوردند] لكن تحوّل مهم دیگری كه به وجود آوردند كه شاید از بعضی از این تحوّلات مهمتر بود، عبارت است از تحوّل در نگاه به قدرتهای جهانی و ابرقدرتها. آن وقت هیچ كس تصوّر نمیكرد كه بشود روی حرف آمریكا حرفی زد، بر خلاف ارادهی آمریكا بشود حركتی انجام داد؛ امام كاری كردند كه خود رؤسای جمهور آمریكا گفتند كه خمینی ما را تحقیر كرد؛ واقعاً هم همین بود؛ امام و كارگزاران امام و جوانهایی كه با اشارهی دست امام حركت میكردند، به معنای واقعی كلمه تحقیر كردند ابرقدرتها را؛ ارادهی اینها را شكستند و اینها را از میدان خارج كردند. امام نشان داد كه ابرقدرتها ضربهپذیرند، شكستپذیرند كه آینده هم همان را نشان داد؛ دیدید سرنوشت شوروی سابق كه آن جور شد، این هم كه آمریكای امروز است و این قضایای آمریكا را كه ملاحظه میكنید! هیچ وقت تصوّر چنین چیزی نمیشد؛ امام این را از آن روز در دل مردم قرار داد كه بدانند اینها شكستپذیرند و ضربهپذیرند.
نگاه الهی و توحیدی امام، به همهی این تحوّلات
خب، نكتهی مهم این است امام بزرگوار كه این همه تحوّلات را به وجود آورد و به معنای واقعی كلمه امامِ تحوّل بود ،امّا اینها را از خدا میدانست؛ امام اینها را به خودش نسبت نمیداد، اینها را از خدا میدانست. همین تحوّل روحی را كه در جوانها به وجود آمده بود ــكه در همین صحیفهی امام منتشر شده ــ ملاحظه كنید، [ایشان] مكرّر در بیاناتشان به آن توجّه میكنند و اظهار تعجّب میكنند، برای ایشان اعجابآور است؛ خود امام این كار را كرده بود، دست خود او در این كار بود امّا آن را از خدا میدانست؛ واقعش هم همین است كه از خدا است؛ لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلیّ العظیم، همه چیز و هر حول و قوّهای از خدا است. و امام واقعاً این [آیهی] «ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت»(8) را به معنای واقعی كلمه معتقد بود. ایشان به این حركت جوانها و تحوّل جوانها خیلی اهتمام میورزید، خیلی مُعجب(9) به این حادثه بود. یك جا ایشان میگویند كه تحوّلی كه در روحیهی جوانها وارد شده و واقع شده است، از غلبهی بر رژیم طاغوت بالاتر است؛ چون غلبهی بر رژیم طاغوت، غلبهی بر طاغوت بود، این تحوّلی كه در جوانها به وجود آمده غلبهی بر شیطان است و شیطان از طاغوت بالاتر است؛ یعنی ایشان این جوری به این قضیّه نگاه میكردند و مُعجب به این معنا بودند. این راجع به این مسئلهای كه عرض كردیم.
نیاز هر جامعهی زندهای به تحوّل و پویایی
خب، پس بنابراین امام، امامِ تحوّل بود. این بحثی كه ما میكنیم، صرفاً نظر بر این نیست كه حالا مثلاً فرض كنید یك اطّلاع بیشتری از شخصیّت امام داشته باشیم ــ كه این هم البتّه در جای خود مهم است ــ این برای درس گرفتن است؛ باید از امام درس بگیریم. هر جامعهی زنده و پویایی به تحوّل احتیاج دارد؛ ما امروز به تحوّل احتیاج داریم، در بخشهای مختلف. البتّه این را عرض بكنم كه بعد از رحلت امام، انقلاب و كشور از رویكرد تحوّلی فاصله نگرفته؛ یعنی ملّت ایران بحمدالله توانسته رویكرد تحوّلی امام را دنبال بكند و پیش برود. ما در زمینههای گوناگونی به معنای واقعی كلمه، تحوّل پیدا كردهایم و قدرتمندتر از گذشته شدهایم و در مواردی سرزندهتر از گذشته شدهایم؛ اینها هست. همین تحوّل علمیای كه به وجود آمده چیز كوچكی نیست، چیز خیلی مهمّی است.
ما آن روز از لحاظ علمی در یك وضعی بودیم كه اصلاً قابل اعتنا و قابل ذكر نبود؛ امروز در دنیا مطرحیم به عنوان [پیشتاز در] حركت علمی و تلاش علمی. یا در تواناییهای دفاعی؛ كه امروز تواناییهای دفاعی ما در حقیقت و در واقع نزدیكِ به حدّ بازدارندگی است؛ این چیز خیلی مهمّی است كه كشور توانسته [به آن برسد]. یا در عرصهی سیاست؛ كه چهرهی باابّهتِ كشور است در دنیا. جمهوری اسلامی، امروز چهرهی باابّهت و قدرتمند را در دنیا از خودش نشان میدهد، همهی اینها تحوّلاتی است كه اتّفاق افتاده است و قابل توجّه است.
در این سی سال، حركت كشور، حركت تحوّلیای كه امام به وجود آوردهاند، متوقّف نشده است و پیش رفته؛ در بعضی از موارد هم زیرساختهای تحوّلیای به وجود آمده است لكن هنوز به فعلیّت،و به تحقّق نرسیده است؛ اینها هست لكن كافی نیست. آنچه من عرض میكنم این است كه ما در یك مواردی تحوّل نداشتیم ــ در موارد مهمّی تحوّل نداشتیم ــ و در مواردی عقبگرد داشتیم، كه این خیلی موضوع تأسّفبار و ناپسند و غیر قابل قبولی است، و برخلاف طبیعت انقلاب است. زنده ماندن انقلاب به این است كه پیدرپی نوآوری داشته باشد، تحوّل داشته باشد، پیشرفت داشته باشد؛ تحوّل یعنی به حال برتری با شكل واضحی دست یافتن؛ یعنی یك جهش، یك حركت بزرگ؛ در زمینههای مختلف، ما به این احتیاج داشتیم؛ در بعضی از زمینهها مطلقاً توانایی این را نداشتیم.
پیشرفت و پسرفت جوامع، وابسته به ارادهی انسانها
نقطهی مقابل انقلاب، ارتجاع است. خیلی از انقلابهای دنیا مبتلا به ارتجاع شدند؛ یعنی بعد از آنكه پنج سال، ده سال، پانزده سال از شروع انقلاب گذشت، به خاطر بیاهتمامیهایشان مبتلا شدند به ارتجاع، به عقبگرد؛ این ارتجاع ،نقطهی مقابل انقلاب، است. و هر دو ــ یعنی هم پیشرفت انقلابی، هم پسرفت به معنای ارتجاع ــ بستگی دارد به ارادهی انسانها؛ انسانها اگر چنانچه درست حركت بكنند، درست پیش خواهند رفت؛ اگر چنانچه غلط حركت بكنند، پسرفت خواهند داشت، كه در قرآن هم به هر دوی اینها اشاره شده. در سورهی مباركه رعد [میفرماید]: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛(10) كه سیاق آیات نشان میدهد كه این آیه،آن جنبهی مثبت را بیان میكند، یعنی وقتی كه شما تغییرات مثبت در خودتان ایجاد كردید، خدای متعال هم برای شما حوادث مثبت و واقعیّتهای مثبت را به وجود میآورد. دوّمی در سورهی انفال است: ذٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَكُ مُغَیِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلىٰ قَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛(11) این جنبهی منفی است، جنبهی عقبگرد است، كه اگر چنانچه خدا نعمتی به ملّتی داد و این ملّت درست حركت نكردند، درست عمل نكردند، خداوند این نعمت را از اینها میگیرد. شما در دعای كمیل هم میخوانید: اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَم؛(12) این تغییر نعمت، یعنی سلب نعمت، چیزی است كه ناشی از اراده است. ما بایستی بشدّت مراقبت میكردیم و مراقبت بكنیم كه به این حالت دچار نشویم.
1) سورهی سبأ، بخشی از آیهی 46؛ «بگو من فقط به شما یك اندرز میدهم كه دو به دو و به تنهایى براى خدا به پا خیزید ...»
2) نهجالبلاغه، خطبهی 1
3) شهید آیتاللّه عطاءاللّه اشرفیاصفهانی، پنجمین شهید محراب
4) شهید آیتاللّه سیّدعبدالحسین دستغیب، سوّمین شهید محراب
5) مرحوم شهید سرتیپ ولیاللّه فلّاحی، بعد از بنیصدر به فرماندهی كلّ قوا منصوب شد.
6) مرحوم سرلشكر قاسمعلی ظهیرنژاد، از سال 1358 مسئولیّت فرماندهی در ارتش را به عهده داشت.
7) حبیباللّه عسگراولادی
8) سورهی انفال، بخشی از آیهی 17؛ «... و چون [ریگ به سوى آنان] افكندى، تو نیفكندى ...»
9) آنچه موجب شگفتی شود.
10) سورهی رعد، بخشی از آیهی 11؛ «... در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند. ...»
11) سورهی انفال، بخشی از آیهی 53، «این [كیفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغییر نمیدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند ...»
12) مصباحالمتهجّد، ج2، ص 844
منبع: Khamenei.ir
...