همیشه همه‌چیزمان به همه‌چیزمان نمی‌آید؛ 6 نوع تضاد در طنزنویسی

همیشه همه‌چیزمان به همه‌چیزمان نمی‌آید؛ 6 نوع تضاد در طنزنویسی

1403/06/07
|
04:08

نوبسنده: بنیامین نوری

تضاد یكی از بهترین شگردهای طنزنویسی است. در این شگرد، طنزنویس موارد متضاد یا ضد هم را كنار یكدیگر می‌گذارد تا به خنده برسد. شاید بتوانیم بگوییم تضاد رایج‌ترین تكنیك بین طنزنویس‌هاست. در این مطلب، 6 نوع تضاد در طنزنویسی را معرفی و مرور می‌كنیم:

1. تضاد بین حرف و عمل:

این تضاد یعنی یك نفر حرفی بزند كه در عمل به آن پایبند نباشد. الحمدلله برای این اولی لازم نیست توضیح زیادی بدهم چون به لطف عملكرد مسئولان با این نوع تضاد كاملاً آشناییم.

نمونه: «جنگ جهانی آب» از «محسن فراهانی»

به گزارش خبرنگار ما چند سالی است بحث كمبود آب در سطح جهانی مطرح می‌شود و كارشناسان پیش‌بینی می‌كنند جنگ جهانی بعدی بر سر منابع آب باشد. از آنجا كه خطر در نزدیكی كشور ماست و امكان حضور ایران در این جنگ جهانی می‌رود، در گزارشی مشكلات آبی موجود در كشور را بررسی كرده‌ایم.

یكی از مسئولان كه با شیلنگی در حال لیف و كیسه كشیدن ماشین خود بود به خبرنگار ما گفت: «واقعاً سال‌ها است كه كشور ما با كمبود آب دست‌وپنجه نرم می‌كند.».

وی لُنگ خیسی را به صندوق عقب ماشین خود كوبید و در حالی كه می‌سابید ادامه داد: «من خاضعانه از مردم فهیم كشورم درخواست می‌كنم در مصرف آب صرفه‌جویی كنند و آب را هدر ندهند.».

او لُنگ خیس را به شیشه سمت شاگرد كوبید و در حالی كه می‌سابید افزود: «متأسفانه هستند افرادی كه مراعات حال آیندگان را نمی‌كنند و تانكر تانكر آب را هدر می‌دهند.».

این مسئول سرشناس لنگ خیس خود را به كاپوت جلو كوبید و در حالی كه می‌سابید خاطرنشان كرد: «ما باید در حفظ و نگهداری این الماس با ارزش تمام تلاش خود را صورت داده و به جهانیان نشان دهیم تمدن ما ایرانی‌ها سرآمد فرهنگ‌ها و تمدن‌هاست.».

وی پس از ایراد این سخنان، دست از شستن ماشین كشید چند قدم به عقب آمد و در حالی كه با ذوق به ماشینش خیره شده بود، فرمود: «جون چه عروسكی شد.»

خبرنگار ما به این مسئول طرفدار محیط‌زیست یادآوری كرد كه شیلنگ آب را ببندد ولی وی كه در حال استارت زدن به عروسكش بود گفت: «ولش كن مال همسایه است. دو هفته پیش دم باریك ما را قرض گرفت و هنوز نیاورده.»

2. تضاد در ظاهر:

در این نوع تضاد، فردی دو یا چند ویژگی ظاهری دارد كه با همدیگر همخوانی ندارند. مثل مردی كه پیراهن و كت و كراوات پوشیده باشد با شلوارك! البته این ویژگی‌های متناقض ظاهری می‌توانند بین دو نفر هم باشند (مانند دو برادر)، ولی به نظر می‌آید اگر این ویژگی‌ها را روی یك نفر پیاده كنید، نتیجه بهتری می‌گیرید.

نمونه: «تایسون‌های وطنی» از «شهرام شكیبا»

آقا پسری كه چارتا خواهر داشت

از غول چراغ هیكلی بهتر داشت

از ورزش بوكس، آمد و، در را بست

آرام نشست و زیر ابرو برداشت

3. تضاد در دو جمله پشت سر هم:

گاهی برای ایجاد تضاد فقط به دو جمله نیاز دارید. در جمله اول چیزی می‌گویید و در جمله بعدی، مخاطب‌تان را غافلگیر می‌كنید. این راهی كوتاه و جذاب برای خنداندن مخاطب است.

نمونه‌ها:

«اینا اصول خدشه‌ناپذیر و غیرقابل تغییر منه، اگه دوست‌شون نداری عوض‌شون می‌كنم.»

(گروچو ماركس)

«همیشه دشمنان خود را ببخشید؛ هیچ‌چیز به این اندازه آزرده‌خاطرشان نمی‌كند.»

(اسكار وایلد)

4. تضاد بین فقر و ثروت:

در دنیایی زندگی می‌كنیم كه پر از نابرابری اقتصادی است. این نابرابری‌ها باعث می‌شوند آدم همزمان لبخندی بر لب داشته باشد و اشكی بر چشم. طنزنویس در این نوع تضاد، هم مخاطبش را می‌خنداند، هم می‌گریاند.

نمونه: «همدردی» از «اكبر اكسیر»

بینوایان

با جلد گالینگورِ زركوب

شیك و پیك چاق و چله

به قیمتِ

خرجِ یك ماه بینوایان

به بازار آمد

تا دختر عالی‌جناب ایكس

در ویلای اختصاصی شمال فصل فصل بخواند

و به گیسِ كوزت های جهان

قاه قاه

گریه كند!

5. تضاد بین ظاهر و باطن:

بعضی آدم‌ها هستند كه برای بعضی هدف‌ها دست به بعضی كارهایی می‌زنند كه در باطن آن‌ها را قبول ندارند. برای چه هدف‌هایی؟ من یك بار پیگیر جواب این سؤال شدم، بعد حالی‌ام كردند كه نباید پیگیر بعضی سؤال‌ها باشم. شما هم پیگیر نباشید. خوبیت ندارد. فقط این تضادها را نشان بدهید، همین.

نمونه: «حرفه‌ای» از «شهرام شكیبا»

یك نفر در اداره ما بود

كه ز ده‌ها اداره نان می‌خورد

دائماً ذكر یا دعا می‌خواند

وقت خواندن تكان‌تكان می‌خورد

ریش انبوه داشت با تسبیح

هی قسم بر سر فلان می‌خورد

به سیاست عجیب وارد بود

هر زمان غصه زمان می‌خورد

پنج‌شنبه به خانه‌اش رفتم

با عرق داشت دنبلان می‌خورد

6. تضاد بین نیت و نتیجه:

یك وقت‌هایی آدم تصمیمی می‌گیرد و وقتی آن را انجام می‌دهد، می‌فهمد نتیجه‌اش با چیزی كه در سر داشته زمین تا آسمان فرق می‌كند. در این حالت، تضادی كه بین نیت و نتیجه شكل می‌گیرد باعث لبخند و تأمل مخاطب می‌شود.

نمونه: شعری از «علیرضا لبش»

مصدق آن‌قدر مصدع اوقات لندنی‌ها شد

تا نفت را ملی كرد

ما با صادراتش

شیر خشك وارد می‌كنیم

تا گاوهایمان

استراحت كنند

آقای مصدق

از شما سپاس‌گزاریم

كه یك روز به تعطیلات رسمی كشور اضافه كردید

تضادها در جامعه ما نه تنها كم نیستند، بلكه خیلی هم زیادند. اگر به محیط اطراف خوب بنگرید، شما هم می‌توانید تضادهای باحالی پیدا كنید. فقط چشم بصیرت می‌خواهد و اندكی تفكر. موارد متضاد را بیابید و آن‌ها را بچسبانید به هم.

در آخر، نوشته «ترحم» را می‌خوانید از زنده‌یاد، عمران صلاحی مهربان:

«در روزنامه خواندم قاتلی رفته و خانمی را كشته و بعد بچه‌اش را هم كشته. از او پرسیدند كه چرا بچه را كشتی؟ جواب داده: فكر كردم این بچه دوری مادرش را نمی‌تواند تحمل كند و دلم سوخت! مثلاً ترحم كرده، این یك موقعیت طنزآمیز كامل است، چون تلخ و گریه‌آور هم است.

موقعیت ما در جامعه كاملاً طنزآمیز است. این درگیری سنت و مدرنیسم خودش بزرگ‌ترین اسباب طنز شده، چون همیشه چیزهای متضاد در كنار هم خنده‌دار می‌شود و امروز این تضادها در اوج است. این وضعیت به نوعی كار طنزپردازان را راحت‌تر می‌كند.»

برگرفته از سایت دفتر طنز حوزه هنری

دسترسی سریع