یادداشتی از رفیع طاهری
به نام او كه یكی از آفریدههای بیشمارش زبان و نخستین فرمانش بخوان است. با دانش بیمرز خود سخن را آفرید و خامه را با سوگند خود ارج نهاد تا چامه! زیباترین و ماندگارترین رهاوردش باشد.
چند سالی است كه به آشنایی با بزرگانی از استان هرمزگان سربلند و بالندهام. یكی از این بزرگان "خالو راشد" شیواسخنِ شیرینزبان و نامآور است كه لبخند، گوشهنشین همیشگیِ لبهای اوست.
برجستهای برخاسته از "دیدهبان" صحراباغ كه سالهای درازِ بندر نشینی نتوانستهاست پیوند استوارش را با زادگاهش بگسلد و پیمانش را با خاستگاهش بشكند و او به شیوه دیدهبانیِ خود همیشه دیدهور است و كژیها و كاستیها را بازدارنده و یادآور .
در واپسین دیدارم تا اكنون (كه خدا كند تا همیشه نباشد) با تنی چند از این بزرگان كه مانند همیشه "خالوراشد" بزرگ یكی از از آن بزرگان بود كه باز هم مانند همیشه با دست پُر به دیدارم آمد و پذیراییِ دستودلبازانه میزبانمان "مهندس جابر سالاری" را با "سالاد لبخند" دلچسبتر و گواراتر كرد.
"سالاد لبخند" را انتشارات "شانی" در دویست و هشتاد و شش صفحه باشمارگان یكهزار نسخه در زمستان 99 چاپ كرده است. كاری است دیگرگونه با كارهای پیشین این طنزسرای بزرگ كه از كتابهای پرشمار پیشین (شانزده كتاب) پنجشش تایی را نشان كرده و از میان آنها سرودههایی را برگزیده و آراسته و پیراسته یكجا گرد آورده است با پیشگفتاری سودمند و رسا از استاد فرهیخته جناب دكتر "اسماعیل امینی" و پس از آن زندگینامه خود را شیرین و دلنشین اینچنین آغاز كرده است: « راشد انصاری مشهور به «خالوراشد» هستم؛ شاعر، نویسنده، روزنامهنگار و طنزپرداز.» و كارنامه پربار خودرا با یادآوری تلخیها و شیرینیهای كار فرهنگی به ویژه طنز در این سرزمین با برشمردن جایگاههای برجسته كشوری و استانی و بومی كه تا كنون بدانها رسیده و از آن خود كرده؛ به پایان رسانده است.
نخستین سروده بهنام "حمله رستم" از كتاب "پشت پرده" گزینش شدهاست. در بحر تقارب و دنبالهدار .
دومین گزینه از كتاب "پُزناله" است؛ آواز گردانی (ترجیعبند) به شیوه و روش خالوراشد. این روند تا صفحه دویست و بیست و سه ادامه داشته و آنگاه جای خودرا به رباعیات طنز و سپس "ننهجات" و چندتایی سروده پیش ازاین چاپ نشده؛ سپردهاست.
درمیان انبوه دیدهها و شنیدهها و خواندههای اندوهباری كه از هر سو مارا در بر گرفته؛ "سالاد لبخند" پدیده دلپسندی است كه خنده (این گمشده دیرین) را به لب خواننده و شنونده خود باز میگرداند.
به باغ پرگلی میماند كه گلهای خوشرنگ و بویش را از باغهای دیگر یكییكی برگزیده و یكجا گردآوردهاند تا سرآمد باشد .
در سروده "پایتخت اقتصاد" كه از كتاب "لبخند موزون" گزینش شده است چنین میفرماید:
با وجود اینهمه پول و درآمد ایعجب
فقر و بیكاری نصیب ساكنان بندر است
در میان خشكسالیهای پیدرپی هنوز
بوستان طنز خالو میوههایش نوبر است
و جز این نیست.
بیا در گلشن آبادِ لبخند
هماوا باش با استادِ لبخند
به ارشادات شاد "خالوراشد"
دمی خوشباش با "سالاد لبخند"