معرفی تازه‌ترین اثر اسماعیل امینی

«لبخند بر لب شعر» عنوان تازه‌ترین اثر اسماعیل امینی است كه با نگاهی به شعر طنز فارسی نوشته شده است.

1398/01/28
|
13:20
|

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «لبخند بر لب شعر» تازه‌ترین اثر اسماعیل امینی ، شاعر و استاد دانشگاه، است كه به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده و برای اولین‌بار در سی و دومین دوره نمایشگاه كتاب تهران توزیع خواهد شد.

این اثر گزیده‌ای از شعر طنز برای نوجوانان است كه امینی آن را از میان هزار سال شعر فارسی انتخاب و ارائه كرده است.

نویسنده ابتدا تلاش دارد تا در فصلی با عنوان «شعر طنز با شناسیم» به معرفی این گونه ادبی به نوجوانان بپردازد.

همچنین امینی تلاش دارد تا نگاهی هم به پیشنیه این گونه ادبی داشته باشد و هم انواع را از جمله هجو، هزل، همان‌گونی، فكاهی و … را به مخاطب معرفی كند.

امینی همچنین در ادامه به طرح چند پرسش مطرح درباره شعر طنز و پاسخ به این سؤالات پرداخته است؛ از جمله آنكه آیا طنز راهی است برای فرار از دست سانسور؟، آیا شعری كه تلخ و غم‌انگیز حرف می‌زند، طنز نیست؟ و … .

بخش دیگر كتاب به ارائه نمونه‌های طنز در شعر فارسی اختصاص دارد.

امینی در این بخش نمونه‌هایی از رودكی تا شاعران معاصر یاد می‌كند.

خواجوی كرمانی، مولانا، رودكی، سعدی، محمد فرغانی، عطار، فردوسی، باباطاهر، شهید بلخی، فروغ فرخزاد، وحشی بافقی، عمران صلاحی ، ایرج میرزا ، سیدحسن حسینی، پروین اعتصامی و … از جمله شاعرانی هستند كه در این كتاب از آنها یاد شده است.
سروده‌های ذیل نمونه‌هایی از اشعاری است كه این كتاب از آنها با عنوان شعر طنز یاد كرده است:

سنایی

نماز و خدمت سلطان

شد نمازت بشود باك نداری به جُوی
چست می‏‌باش كه تا خدمت سلطان نشود

راه مخلوقان را گیری و نندیشی هیچ
دیو بر تخت سلیمان چو سلیمان نشود

***
سعدی

دعوای سگان

تا سگان را وجوه پیدا نیست
مشفق و مهربان یكدگرند

لقمه‌‏ای در میانشان انداز
تا تهی‌گاه یكدگر بدرند

**
كمال‌الدین اسماعیل اصفهانی

قحطی هنرمند

به عهدهای گذشته امید من آن بود
كه شعر خوانم بر آنكه سیم بستانم

به قحط‏سالی افتادم از هنرمندان
كه گر بیان كنم آن را، به شرح نتوانم

اگر بیابم آن را كه شعر دریابد
بدو دهم صلتی تا سخن بر او خوانم

***
یوسف‏علی میرشكاك

در منقبت پاترول

ای قبله‏‌گاه اهل سیاست
ای تخت باشكوه ریاست

رخشنده رخش رستم دستان
مركوب مال و جاه‌‏پرستان

ای حاصل هزار زد و بند
ای نور چشم همسر و فرزند

ای دین من فدای ركابت
جانم فدای رنگ و لعابت

ای پای من به روی كلاجت
ای دست من به دندۀ عاجت

ای مسند همیشگی من
محصول چندپیشگی من

ای حاصل وكالت بنده
جانم فدای آن دك و دنده

ای صندلیت صندل سردرد
خرم كسی كه توی تو جا كرد…

دسترسی سریع