بوی ماه مهر و تفاوت نسل ها در مدرسه رفتن

بوی ماه مهر و تفاوت نسل ها در مدرسه رفتن

1403/07/16
|
09:32
|

نویسنده: هادی مومن

دهه شصتی‌ها، دهه هفتادی‌ها، و حتی دهه هشتادی‌ها، با استشمام بوی ماه مهر، دانش آموزان الان را می‌بینید؟ خوب دقت كنید و با نسل سوخته و برشته خودمان مقایسه كنید و ببینید تفاوت‌ها از زمین تا آسمان كه نه تا كهكشان است.

اولین تفاوت از اسم‌ها شروع می‌شود. زمان ما در مدرسه اسم‌ها خیلی ساده بود یا یك اسم ساده به اضافه یك اسم دیگر، نهایتش یك اسم دیگر به اضافه آن اسم ساده. اما الان اسم‌ها طوری شده كه بچه باید برود خانه و از روی اسم همكلاسی‌هایش یك صفحه بنویسد تا در ذهنش بماند.

تفاوت دوم نوع مدارس در نسل‌های مختلف است. در زمان ما پدر فرزندش را دولتی‌ترین مدرسه ممكن ثبت نام می‌كرد.

یعنی مدارس آنقدر دولتی بودند كه بعضی پدر و مادرها از مدرسه توقع بیمه و استخدام داشتند، اما حالا بابای «آروینا» برای ثبت نام ابتدا 40میلیون كارت می‌كشد و تازه پیش ثبت نام می‌كند.

بعد در طول سال دوباره برای هزینه‌های مختلف كارت می‌كشد و دوباره كارت می‌كشد. طوری شده كه گاهی كارت را به مدیر مدرسه می‌دهد و می‌گوید «ماه به ماه شارژ می‌كنم ولی جان من كمتر خرج كن».
بوی ماه مهر

تفاوت دیگر طریقه نمره دادن‌هاست. زمان ما معلم‌ها نمرات را مویرگی حساب می‌كردند. مثلا یادم هست ما از همان كلاس اول قبل از خواب به این فكر می‌كردیم كه چرا علوم را 19و 75 صدم شده‌ام؟ جواب خانواده را چه بدهم؟ حقیقتا آن زمان اگر اجازه داشتند مهدكودك هم نمره می‌دادند.

حالا اما آرسام جان برای اینكه استرس نگیرد و در روحیه‌اش اثر منفی وارد نشود، از اول ابتدایی تا كلاس ششم یعنی نزدیك به اوایل جوانی، همچنان با «خوب» و «خیلی خوب ارزیابی» می‌‌شود. حتی اگر واقعا از ضریب هوشی خیلی پایینی برخوردار باشد می‌نویسند «نیازمند تلاش بیشتر». یعنی تو خنگ نیستی عزیزم فقط تلاش نمی‌كنی.

مورد دیگر نحوه رفتار معلم‌ها در كلاس است زمان اگر معلم عصبانی می‌شد ابتدا یك دور حركات كاراته، برای استراحت دو تا پس گردنی سپس كمی حركات كنگفو و اگر راضی نمی‌شد سبك ابداعی بروسلی به اسم «جیتكاندو‌» را اجرا می‌كرد و دانش آموز بدبخت با برانكارد به خانه می‌‌رفت.

حال اگر معلم «مهرشادجان» را «مهرشاد» خالی صدا كند، مادرش فردا مدرسه را بهم می‌‌ریزد كه بچه‌ام دیشب از ناراحتی دو قاشق غذا كمتر خورد.

تفاوت دیگر كه دلم را بدجور می‌‌سوزاند امكانات و وسایل تحصیل ما بود كه نهایتش عبارت بود از دو دفتر صد برگ برای همه درس‌ها حتی نقاشی. یك خودكار آبی و قرمز‌ برای همه درس‌ها حتی نقاشی، یك مداد برای همه درس‌ها حتی نقاشی و یك پاك كن تا وقتی كه تمام شود.

حالا اما آرمیتا اگر كلكسیون مدادرنگی و خودكار‌های اكلیلی‌اش كامل نباشد، چهار عدد جامدادی‌اش به دلش نشیند، اصلا مدرسه نمی‌رود.

خلاصه آنكه اگر پزشك و مهندس نشدیم اگر كار درستی نداریم اگر هنوز آویزان جیب پدرمان هستیم یا حتی اگر خرج ما را پدرزنمان می‌دهد نگران نباشید ما مقصر نیستیم امكانات فراهم نبوده.

به نقل از سایت دفتر طنز حوزه هنری

دسترسی سریع