آب دوغ خیار و غذای سلاطین

آب دوغ خیار و غذای سلاطین

1402/05/23
|
09:13
|

نویسنده: مهدی صالحی

در وصف آب دوغ خیار آورده اند كه این مثلث طلایی كه آن را در چله تموز (تابستان) به یمن و بركت گرمای بی حد و خارج از توان و ایضاً به سبب خنكی جان و جگر در فصل وِلو كه معمولاً دو هفته است و شاهان و درباریان و ایضاً كل ساختمان همه كارها را تعطیل می‌كردند و برای درك حال رعیت به میان آنها می‌رفتند و فقط همین غذا را می‌خوردند و بعد از آن آروغ می‌زدند و اُرد ناشتا می‌دادند چون عمراً سلطان و اطرافیان با خوردن آب دوغ خیار سیر شوند.

در آداب خوردن آب دوغ خیار در دربار سلاطین آمده است: چون فصل ولو كه قبل از فصل درو بود فرا می‌رسید، آشپزان گوسفندان نر و ماده بسیار فراهم می‌كردند و از گوسفندان ماده، شیر می‌ستاندند به عاریه به این وعده كه بر می‌گردانند ولی پس نمی‌دادند.

پس از آن بسیار یخ می‌ساختند چون یخچال ساید نداشتند كه خود یخ بسازد و شیرها را دوغ می‌كردند و خیارهایی كه رشد ناقصی داشتند معروف به خیار قلمی می‌گرفتند و به دوغ می‌زدند و با نان كه گندم آن از پارسال مانده بود و دیگر به درد رعیت نمی‌خورد و ممكن بود با خوردن آن مریض نشود به زور از او می‌ستاندند و خود می‌خوردند.

و این‌گونه جان فشانی می‌كردند و گردوها و كشمش‌های مانده در انتهای انبار دست راست كه همگی بدون مجوزهای لازم وارد شده بودند و سبزی‌هایی كه رعیت نمی‌خواست و به سختی مأموران حكومتی آن را از داخل خانه‌ها جمع می‌كردند تا گرفتار مالیات بر ارزش نیفزوده نشوند، چون اگر خشك می‌شدند شامل این فقره مالیات می‌گشتند و گناه دارد رعیت بیچاره مگر چقدر درآمد دارد كه هم از حقوق مالیات بدهد و هم از كالا و هم از دست مزد نگرفته حالا مالیات بر ارزش نیفزوده هم اضافه شود؟ وا اسفا.

بدین‌سان سلاطین و درباریان حال رعایا را درك می‌كردند و برای درك بهتر با گاری مستعمل خارجی ضد گلوله در شهر می‌گشتند و پس گردنی از روی محبت و نوازش می‌زدند كه رعیت فكر نكند سلطان درك ندارد.

بعد از آن در مركز شهر می‌نشستند و در انظار عمومی‌آب دوغ خیار می‌خوردند كه سلطان صاحبقران، ناصرالدین شاه، بعد از خوردن آب دوغ خیار در این باره گفتند: «این رعیت پدر سوخته عجب غذا‌های خوشمزه‌ای می‌خوردند و ما بی‌خبر بودیم…»

اما گوسفندان نر را به طمع دیدن بزی زیبارو به سلاخی می‌بردند و چون سایر نران احوال وی را جویا می‌شدند می‌گفتند با بز ماده ازدواج كرده و رفتند فرنگ برای ماه عسل این هم عكسش ولی دروغ بود؛ اما حقیقت چه بود؟

در خفا و بعد از آب دوغ خیار برای ته بندی چند سیخ كباب به بدن می‌زدند تا جان داشته باشند برای شام و دیدار مجدد با رعیت و چون برخی از رعایا بوی كباب را متوجه می‌شدند می‌گفتند: خر داغ می‌كنند.

دسترسی سریع