ژاك تاتی پانتومیم را یك سطح بالاتر برد
ژاك تاتی با نام اصلی ژاك تاتیشِف در سال 1907 در لوپِك، ایوِلین در فرانسه به دنیا آمد.
برخلاف بسیاری از كمدینهای كلاسیك سینما، تاتی از تئاتر و نمایشهای موزیكال به سینما نیامد. خانوادهاش فروشگاه لوازم هنری داشتند.
او در سال 1932 با بازی در فیلم كوتاه «اسكار قهرمان تنیس» كارش را در سینما آغاز كرد. اولین تجربه كارگردانی او، فیلم كوتاه «مدرسه پستچیها» بود.
بعد از آن، در سال 1949 فیلم بلند «روز جشن» را ساخت و خودش هم در آن نقش فرانسوای پستچی را بازی كرد.
تاتی و پانتومیم
نمایش مورد علاقه تاتی پانتومیم بود. گابریل كولت، نویسنده فرانسوی میگوید كه تاتی موقع پانتومیمبازی كردن و اجرای مشتزنی، جوری عمل میكرد كه تماشاگران حتی میتوانستند مرد دومی را كه اصلا وجود نداشت، ببینند.
پانتومیم تا آخر جزئی از بازی او در فیلمها باقی ماند. در فیلم «روز جشن» صحنهای هست كه زنبوری فرانسوای پستچی را اذیت میكند.
البته زنبوری در كار نیست و فقط صدایش شنیده میشود، اما كمتر كسی است كه به خاطر حركات تاتی نتواند زنبور را ببیند!
در فیلم «وقت بازی» صحنهای هست كه درِ شیشهای رستوران خرد میشود و پایین میریزد. دربان رستوران دستگیره بدون در را به دست میگیرد و طوری آن را حركت میدهد كه انگار در هنوز سرِ جایش است و همه مشتریان رستوران هم به درِ نامرئی احترام میگذارند. تاتی اولین كسی بود كه موفق شد پانتومیم را یك سطح بالا ببرد.
تاتی و ویژگیهایش
تاتی با قدبلند بودنش شوخی میساخت. او در نقش آقای اولو، با پالتو، پیپ، چتر و شلواری كوتاه كه جورابهای راهراهش بیرون میآید، موقع راه رفتن شلنگتخته میاندازد.
او در فیلمهایش حرف میزند، اما حرفهایش شنیده نمیشود. مثلا در «روز جشن» تقریبا نصف حرفهایش نامفهوم است.
چون فیلم ارزانی بود و ضعف نورپردازی داشت، خیلیها تصور كردند مشكل دیالوگها هم باید به خاطر همین باشد. اما خیلی زود معلوم شد كه قضیه چیز دیگری است.
در فیلمهای بعدی هم كه با هزینههای بهمراتب بیشتر و كیفیت تولید بهتری ساخته شدند، تاتی به همان اندازه نامفهوم حرف میزد.
حرف زدن ژاك تاتی در فیلمهایش بیشباهت به حرف زدن آدم فضاییها نیست. منتقدی گفته بود او طوری حرف میزند انگار كه یك سیبزمینی توی دهنش است.
در عوض فیلمهای تاتی پر از صداست. زنبور مزاحم در فیلم «روز جشن»، صدای جارو كشیدن نظافتچی در «وقت بازی»، صدای ابزارآلات مدرن خانه مدرن در «دایی من» و حتی گفتوگو و همهمه آدمها.
تاتی معتقد بود خویشاوند فقیر سینما، صداست. او دیالوگ را به عنوان صدایی میان دیگر صداها در نظر میگرفت.
كلام چندان در فیلمهایش حاضر نیست و این نشانه نبود ارتباط است. جملات معلق و ناتمام میمانند یا برعكس، پایانناپذیر و بیهوده هستند و استفاده از آنها حشو است.
انتقادها به تاتی
تاتی متهم بود كه از موضعی ارتجاعی با دنیای مدرن برخورد میكند. نگاهی كه معتقد بود بهتر است همه چیز به گذشته برگردد؛ به روزگار خوش پیشین.
عدهای معتقد بودند نگاه تاتی به این دنیای شیشهای سریع، شبیه پیرمردهایی است كه توی صندلی ننویی لم میدهند و بابت حسرت تخممرغ برداشتن از زیر مرغی كه خودشان به او دانه داده بودند، آه میكشند.
خود او این اتهام را نمیپذیرفت و معتقد بود هرگز مقاومتی در برابر دنیای مدرن ندارد.
تاتی و پایان زندگی
او در سال 1982 در 75 سالگی، بر اثر بیماری ریوی درگذشت.
فیلم شناسی
در مقام كارگردان:
مدرسه پستچیها
روز جشن
تعطیلات موسیو اولو
دایی من
زنگ تفریح
ترافیك
رژه
فورزا باستیا
در مقام بازیگر:
اسكار قهرمان تنیس
جانور تحت تعقیب
یكشنبه درخشان
مراقب سمت چپت باش
بازگشت به دیار
سیلوی و روح
شیطان در تن
مدرسه پستچیها
روز جشن
تعطیلات موسیو اولو
دایی من
كلاسهای شب
زنگ تفریح
ترافیك
گونه به گونه (مجموعه تلویزیونی محصول یوگسلاوی)
رژه
پایان
نویسنده: الهه ایزدی