«گچ پژ» اثر محسن رضوانی است. این كتاب، با عنوان فرعی «عصفوریههای محسن رضوانی» منتشر شده و مجموعهای از یادداشتهای كوتاه و طنز است.
«گچ پژ» اثر محسن رضوانی است. این كتاب، با عنوان فرعی «عصفوریههای محسن رضوانی» منتشر شده و مجموعهای از یادداشتهای كوتاه و طنز است.
یادداشتهایی كه عمدتاً رضوانی بین سالهای 1389 تا 1392 در وبلاگ شخصیاش یا برخی را در مجله سهنقطه منتشر كرده است.
«گچ پژ» به معنای متعارف، یك داستان با طرح و پیرنگ واحد نیست، بلكه مجموعهای از یادداشتهای پراكنده و كوتاه است كه نویسنده آنها را «عصفوریه» نامیده است. احتمالاً او به گنجشكوار بودن و پریدن از شاخهای به شاخه دیگر متن در موضوعات مختلف اشاره كرده است.
این ساختار، به كتاب خصلتی اپیزودیك و قطعهقطعه میدهد. هر یادداشت یك موضوع مستقل را در بر میگیرد. بخش زیادی از این یادداشتها در قالب نامهنگاری به یك «شازده» خیالی نوشته شدهاند كه به طنازی و فضای خاص كتاب میافزاید.
طنز شكلگرفته در این اثر بر پایه زبان است. نویسنده تلاش كرده تا با بهكارگیری زبان قجری و اصطلاحات تهرانی و تلفیق آن با اصطلاحات و واژگان امروزی، تضاد و طنزی را در زبان خلق كند.
او در مصاحبهای گفته است كه برای این كار سبكشناسی بهار و متون دوره قاجار از جمله مكتوبات محمدحسن خان اعتماد را خوانده است. همچنین تلاش كرده تا دلمشغولیهای مردم آن زمانه را با استفاده از شخصیتها و اتفاقات امروزی بازسازی كند.
در واقع او نهتنها در زبان بلكه در ماجرا هم سعی میكند اتفاقات دو زمانه را با هم تلفیق كند. اما نویسنده چقدر در این مورد موفق بوده است؟
با وجود آنكه او به ایده درخشانی رسیده است به نظر نمیآید در این امر به موفقیت رسیده باشد. پر واضح است كه او مطالعه و بینش كاملی در مورد انسان و زندگیاش در دوره قاجار ندارد و تنها در برخی از یادداشتهایش روی سوژهی مختص به زمانه قاجار دست گذاشته است.
به طور مثال صرفا مطالعه كتاب طهران قدیم از جعفری شهری میتوانست به او صدها موضوع و سوژه معرفی كند و او را به شناخت خوبی از آن زمانه و مردمانش برساند.
نقد كتاب گچ پژ
همچنین رضوانی در ساخت زبان نیز موفق نبوده است. زبان، زبانی قجری است و تنها در مواردی كلماتی از امروز را در متن میكارد. در این زمینه یكدستی هم رعایت نمیشود و در برخی یادداشتها زبان كاملاً كهنگی خودش را حفظ كرده است. به نظر میآید نویسنده باید كاملاً زبان تازهای خلق میكرد كه تركیب كلمات قاجاری و امروزی در آن مشخص نمیشد.
در كتاب از تصاویری قدیمی استفاده شده است كه اصلاً مشخص نیست ارتباط آنها با متن و كاركردشان در آن چیست؟ همچنین مخاطب هیچگاه متوجه وجه تسمیه اسم اثر نمیشود.
عنوان گچ پژ بیشتر ذهن او را سمت تفاوت الفبای فارسی و عربی میبرد و عنوانی رهزن است. اما بیشتر از همه پراكندگی و عدم انسجام متن آزاردهنده است. متن یادداشتهایی است كه گویا نامهاند.
هر كدام مخاطبی دارند و به موضوعی میپردازند. هرچند این پراكندگی خاصیت قالب اثر است؛ اما آن را شبیه كتابی میكند كه اوراق آن را با آب دهان و بهزور به یكدیگر چسباندهاند.
همه چیز در كتاب یكباره آغاز شده و یكباره به پایان میرساند. باید از نویسنده پرسید آیا انتشار مجموعه یادداشتهای وبلاگ به طور لختوعور و بدون پرداخت در یك كتاب منطقی است؟ آیا بهتر نبود ایشان با حفظ ایده اصلی تلاش بیشتری برای تولید یك اثر منسجم و مفصل طنز انجام میداد؟
با این حال در كنار ایده جذاب، كوتاهی یادداشتها ویژگی ممتاز گچ پژ است. توانایی نویسنده در اینكه با استخدام كمترین كلمات كارش را انجام دهد تحسینبرانگیز است. این كه با كمترین كلمات بازی زبانی دراندازد و شوخطبعی كند و پیامی برساند.
در پایان میتوان گفت گچ پژ عصفورههایی است كه مخاطبش را به تماشای ظرفیت زبان فارسی در خلق طنز دعوت میكند. و در یك پراكندگی بهم ریخته لبخند را بر روی لبش مینشاند.
این كتاب را میتوانید در طاقچه یا فیدیبو بخوانید و یا به صورت فیزیكی از این لینك تهیه كنید.
پایان
نویسنده: محمدرضا زروندی